محل تبلیغات شما
طوس این یا وادی ایمن که می‏ بینم ز دور
گنبد شاه خراسان یا رب این یا،نخل طور
وادی ایمن نه وز آن وادی ایمنبه رشک‏

نیست نخل طور و نخل طور از آندر کسب نور

معنی ظلمت نیاید ساکنانش را بهوهم‏

زآن که شب چون روز روشن باشداندر چشم کور

شهر مستغنی بود از وصف با اینشهریار

کاندر آن درد است درمان، رنجراحت، سوک سور

طینت آدم که یزدانش سرشت از خاکو آب‏

گویی از این خاک طیب بود و اینآب طهور
با وجود گنبدش گفتم چه لازم نهسپهر

عقل گفتا ناگزیر است از برای لبقشور

تا که در سلک قنادیل رواقش جاکند

سود روی عجز هر شب بر زمینتابنده هور
چون که منشور قبول از خادمان او نیافت‏

ماند سرگردان به گرد خاک تا صبحنشور
گر غباری افتد از جولانگه زواراو

بر کف بادی که در باغ جنان داردعبور

تا از آن جیب و گریبان را عبیرآگین کند

می ‏ربایندش ز دست یکدگر غلمان وحور
مقریان تسبیح خوان هر صبح برگلدسته‏ ها؟

یا ملک در ذکر یا داوود مشغورزبور
بی‏ قبول تو مبانی قدر گیرد خلل‏

بی‏ رضای تو مساعی قضا یابد فتور

در زمینی کاندر آن خار خلافتبردمد

در زمان بر فرق ریزد خاک ادبارشدبور
هیچ از شأن سلیمانیت نتوانستکاست‏

خاتم ملک از کفت گر برد اهریمنبزور

لطف و قهرت را بود هنگام مهر ووقت کین‏

فیض انفاس مسیحا و خواص نفخ صور
منحصر در نسل تو دیدند شانسروری‏

شد از آن عیسی مجرد گشت از آنیحیی حصور
از پی پاداش مهر و کین تو گوییبود

چون برانگیزاند ایزد مردگان رااز قبور

خازن امر تو را زیبد کز آغازوجود

رایض حکم تو را شاید که از بدوظهور

قرص سرخ مهر را در بوته بگذاردچو زر

خنگ سبز چراغ را بندد بر آخورچون ستور

فرش اینک بر زمین درگهت بالملک‏

گر سلیمان سایه برداشت از بالطیور

هان صباحی» این همان حضرت کهکردی آرزو

حضرتش را گر چه فرقی نیست غیبتبا حضور

عرضه ده درد دل خود را بر اینصدر رفیع‏

گر چه ایزد کرده آگاهش ز مایخفی الصدور
یا ولی الله اینک رو سیاهی بر درت‏

قطع کرده با هزار امیدواری راهدور

با طواف روضه‏ ات کنده دل از شهرو وطن‏

با غبار درگهت پوشیده چشم ازدخت و پور

مغفرت بر این در است و من براین در جویمش‏

عاصیان را شد برین در رهنمون،رب غفور

کوه بر دوشم ز عصیان و فضای گورتنگ‏

آه گر باید به این حالت مرارفتن به گور

گر تو محرومم کنی آرم به درگاهکه رو

وای بر آن بنده کز وی خواجه‏ اشباشد نفور
عمر نوحی بایدم تا از تأسف هرنفس‏

چشمه‏ ی خون از دلم جوشد چوتوفان از تنور
کرده ‏ام در سلک زوار تو جا بنگربه من‏

وای بر من گر نبیند جانب زایرمزور
برندارم ز استانت مهر خوانندم اگر

حوریان قاصرات الطرف ز اطرافقصور

تا به تأثیر طبیعت تا به تحریکبهار

خاک باشد در س و باد باشد درمرور

تیره بادا مشرب اعدایت از گردملال‏

تازه بادا مزرع احبابت از بادسرور


مدیر وبلاگ " وبگاه اشعار رضوی " : سید محمد حسین شرافت مولا

شعر عبدالوهاب نورانی وصال درباره سید احمد بن موسی الکاظم (ع)

شعر حاج سلیمان صباحی بیدگلی درباره امام رضا(ع)

شعر سیدمحمدعلی ریاضی یزدی درباره امام رضا(ع)

گر ,تو ,ز ,خاک ,چون ,مهر ,از آن ,نخل طور ,وادی ایمن ,بر این ,در سلک

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

jotunaha George's style schoolreamarma جبل بلک Jabal Black foxtladispdon آموزشگاه آرایشگری باریکه ی نور Light Beam niaterrocu فروشگاه بهار آموزش کامپیوتر